10/10/2009 10:21:00 PM

دمن اعتراض دارم ؛
به برگهای نیمه سبزِ دیر ریز ،
به سرمای گم شده و سر به هوا ،
به غرور خورشید و نگاههای تندش ،
به ابرهایی که مهمان جای دیگری هستند ،
به تابستانی که نقاب پاییز زده ،


از طرف لباسهای گرم کمد نشین ،
از طرف فنجانهای پر از قهوه ،
از طرف خاطرات زیر باران ،
از طرف شعرهای شکفته در پاییز ،
از طرف دلتنگی های چترم ،
از طرف بوی خاک خیس ،
از طرف تو ،
از طرف خودم ،

من به تاخیر پاییز اعتراض دارم ....

4 Responses to "نوستالژیک نامه"

  1. CyanC Says:

    به غرور خورشید و نگاههای تندش

    از طرف دلتنگی های چترم
    ...

    از اين دو تا جمله از همه بيشتر خوشم اومد :)
    قشنگ بود.

    سرد، آرام، دلتنگ و البته « سبز »ا ;)

  2. Mehrsa Says:

    مرسی :)

    دارم پستای وبلاگت رو به صورت رندم می خونم.
    چقدر راحت می نویسی و چقدر عجیب که اکثر نوشته هات حرفای نگفته ی منه ... حسهایی که می نویسم و پاره می کنم ، یا اصلا نمی نویسم...

    به قول خودت ، من اکثرن موقعهایی که باید پیچیده حرف بزنم تا سبک شم ، پیچیده سکوت می کنم ...

  3. CyanC Says:

    حس می کنم من و تو خییییلی حس های مشترک داریم.
    این و از خوندن پست هات فهمیدم برای همین دوست داشتم تو هم بخونی بلاگ من و :)
    مرسی که بهم سرزدی.

  4. Mehrsa Says:

    منم همین حس رو دارم :) مرسی که لینک کردی وبلاگتو :دی

Post a Comment